معنی فارسی beflannel

B1

فِلَنل کردن، پوشش دادن یا نرم کردن چیزی با پارچه نرم و گرم.

To cover or line something with flannel, making it warm and soft.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که ژاکت قدیمی‌اش را با فِلَنل نرم کند تا راحت‌تر باشد.

مثال:

She decided to beflannel her old jacket to make it cozy.

معنی(example):

می‌توانست خیاط شلوار را با فِلَنل نرم کند تا گرما اضافه کند.

مثال:

The tailor could beflannel the pants to add warmth.

معنی فارسی کلمه beflannel

: معنی beflannel به فارسی

فِلَنل کردن، پوشش دادن یا نرم کردن چیزی با پارچه نرم و گرم.