معنی فارسی beflatter
B1تعریف و تمجید کردن از کسی برای جلب رضایت یا به دست آوردن چیزی.
To praise someone excessively, often insincerely, in order to please them or gain favor.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد رئیسش را با تعریف و تمجید تحت تأثیر قرار دهد تا ارتقاء بگیرد.
مثال:
He tried to beflatter his boss to get a promotion.
معنی(example):
شما نیازی به تعریف و تمجید از من ندارید؛ من صداقت شما را تقدیر میکنم.
مثال:
You don't need to beflatter me; I appreciate your honesty.
معنی فارسی کلمه beflatter
:
تعریف و تمجید کردن از کسی برای جلب رضایت یا به دست آوردن چیزی.