معنی فارسی before one's eyes
B1به معنی اینکه چیزی به وضوح و به صورت مستقیم در مقابل چشمان فرد اتفاق میافتد.
Referring to something that occurs visibly and directly in front of someone's eyes.
- IDIOM
example
معنی(example):
حیله جادو در برابر چشمان همه اتفاق افتاد و همه متعجب شدند.
مثال:
The magic trick happened before one's eyes, leaving everyone amazed.
معنی(example):
طوفان در برابر چشمانش در حال شکلگیری بود.
مثال:
The storm was building up before one's eyes.
معنی فارسی کلمه before one's eyes
:به معنی اینکه چیزی به وضوح و به صورت مستقیم در مقابل چشمان فرد اتفاق میافتد.