معنی فارسی before one knows where one is

B1

این عبارت به حالتی اشاره دارد که فرد به یک وضعیت جدید وارد می‌شود بدون اینکه زمان داشته باشد تا درک کند در کجا قرار دارد.

Describes a situation where someone becomes so disoriented that they cannot comprehend their surroundings.

example
معنی(example):

او به قدری گیج بود که قبل از آنکه بداند کجاست، گم شد.

مثال:

He was so confused that before one knows where one is, he had gotten lost.

معنی(example):

قبل از آنکه کسی بداند کجاست، رویداد از پیش آغاز شده است.

مثال:

Before one knows where one is, the event has already begun.

معنی فارسی کلمه before one knows where one is

: معنی before one knows where one is به فارسی

این عبارت به حالتی اشاره دارد که فرد به یک وضعیت جدید وارد می‌شود بدون اینکه زمان داشته باشد تا درک کند در کجا قرار دارد.