معنی فارسی befountained
B1دارای فوارهها بودن، به ویژه در زمینههای تزئینی.
To have been adorned or equipped with fountains.
- VERB
example
معنی(example):
باغ با چندین نصب جدید به زیبایی با فوارهها تزئین شده بود.
مثال:
The garden was beautifully befountained with several new installations.
معنی(example):
آنها حیاط پشتی خود را با فوارهها تزئین کردند تا جذابیت بصری آن را افزایش دهند.
مثال:
They befountained their backyard to enhance its aesthetic appeal.
معنی فارسی کلمه befountained
:
دارای فوارهها بودن، به ویژه در زمینههای تزئینی.