معنی فارسی begird
B1به معنای مح کمربند یا زنجیر کردن چیزی به دور خود.
To encircle or bind something around oneself.
- VERB
example
معنی(example):
شوالیه قبل از نبرد با شمشیر درخشان به خود زنجیر کرد.
مثال:
The knight was begird with a bright sword before the battle.
معنی(example):
او تصمیم گرفت خود را با یک کمربند زیبا زنجیر کند.
مثال:
She decided to begird herself with a beautiful belt.
معنی فارسی کلمه begird
:
به معنای مح کمربند یا زنجیر کردن چیزی به دور خود.