معنی فارسی begirded

B1

به معنای مزین یا زنجیر شده به دور کسی یا چیزی.

To be surrounded or encircled with a binding element.

example
معنی(example):

سربازان برای محافظت با زره زنجیر شدند.

مثال:

The soldiers were begirded with armor for protection.

معنی(example):

او زمانی که با یک کمربند محکم محصور شده بود، احساس امنیت بیشتری کرد.

مثال:

He felt safer when he was begirded with a sturdy belt.

معنی فارسی کلمه begirded

: معنی begirded به فارسی

به معنای مزین یا زنجیر شده به دور کسی یا چیزی.