معنی فارسی begloomed
B1به حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء تحت تأثیر غم یا ناامیدی قرار میگیرد.
To be covered in gloom; to feel a sense of sadness or despair.
- VERB
example
معنی(example):
آسمان قبل از طوفان تاریک شده بود.
مثال:
The sky was begloomed before the storm.
معنی(example):
او بعد از شنیدن خبر بد احساس تاریکی سیاه کرد.
مثال:
He felt begloomed after hearing the bad news.
معنی فارسی کلمه begloomed
:
به حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء تحت تأثیر غم یا ناامیدی قرار میگیرد.