معنی فارسی begnawn
B1گاز زده شده، به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور مکرر گاز زده شده است.
Referring to something that has been persistently gnawed at or chewed.
- VERB
example
معنی(example):
کپه چوب گاز زده شده در اطراف محل کمپینگ قابل تشخیص بود.
مثال:
The begnawn woodpile was noticeable around the campsite.
معنی(example):
او پس از مهمانی لبههای گاز زده شده مبلمان را متوجه شد.
مثال:
He noticed the begnawn edges of the furniture after the party.
معنی فارسی کلمه begnawn
:
گاز زده شده، به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور مکرر گاز زده شده است.