معنی فارسی behale

B1

متمرکز کردن یا تجمیع کردن منابع و تلاش‌ها.

To concentrate or consolidate efforts or resources.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند تمام تلاش‌های خود را در یک پروژه متمرکز کنند.

مثال:

They decided to behale their efforts into a single project.

معنی(example):

او توانایی‌اش را در متمرکز کردن منابع به طور مؤثر نشان داد.

مثال:

She showed her ability to behale resources effectively.

معنی فارسی کلمه behale

: معنی behale به فارسی

متمرکز کردن یا تجمیع کردن منابع و تلاش‌ها.