معنی فارسی behatted
B1پوشیدن کلاه بر روی سر.
To wear a hat, often as a form of style or protection.
- VERB
example
معنی(example):
او همیشه وقتی بیرون میرفت کلاه به سر داشت.
مثال:
He was always behatted whenever he went out.
معنی(example):
میهمانان با کلاه آمدند و برای مراسم آماده بودند.
مثال:
The guests arrived behatted and ready for the event.
معنی فارسی کلمه behatted
:
پوشیدن کلاه بر روی سر.