معنی فارسی beinly

B1

حالت یا کیفیتی که نما یا احساس را تغییر می‌دهد و به نوعی تأثیرگذار است.

A quality that alters perception or feeling, often in an impactful way.

example
معنی(example):

او به شکلی بی‌کیفیت صحبت کرد که همه را راحت کرد.

مثال:

He spoke in a beinly manner, making everyone feel at ease.

معنی(example):

کار هنرمند به عنوان بی‌کیفیت در نظر گرفته شد و احساسات عمیق را برانگیخت.

مثال:

The artist's work was considered beinly, evoking deep emotions.

معنی فارسی کلمه beinly

: معنی beinly به فارسی

حالت یا کیفیتی که نما یا احساس را تغییر می‌دهد و به نوعی تأثیرگذار است.