معنی فارسی bejelling
B1عمل تزئین یک شیء با جواهرات یا سنگهای قیمتی.
The act of adorning with jewels or gems.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند در حال بیژلگذاری مجسمه با جواهرات ریز است.
مثال:
The artist is bejelling the sculpture with tiny gems.
معنی(example):
او ساعتها را صرف بیژلگذاری اثر هنری جدیدش کرد.
مثال:
She spent hours bejelling her new art piece.
معنی فارسی کلمه bejelling
:
عمل تزئین یک شیء با جواهرات یا سنگهای قیمتی.