معنی فارسی bellmanship
B1مهارت یا قابلیت در استفاده و مدیریت زنگها، خاصاً در زمینههای هنری یا اجتماعی.
The skill or ability to use and manage bells, especially in artistic or social contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
مهارتهای او در استفاده از زنگ در مراسم چشمنواز بود.
مثال:
His bellmanship at the event was impressive.
معنی(example):
او در طول کنسرت مهارتهای فوقالعادهای در زنگزنی به نمایش گذاشت.
مثال:
She displayed excellent bellmanship during the concert.
معنی فارسی کلمه bellmanship
:
مهارت یا قابلیت در استفاده و مدیریت زنگها، خاصاً در زمینههای هنری یا اجتماعی.