معنی فارسی bemartyr
B1به معنای قربانی کردن، به ویژه با هدف خاص یا معنادار.
To sacrifice oneself, especially for a purpose or cause.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند میخواهد آخرین اثرش را به بمار کند.
مثال:
The artist wants to bemartyr his latest work.
معنی(example):
او احساس کرد که نیاز دارد تا فدای قربانیهای خود برای این هدف بمار کند.
مثال:
She felt the need to bemartyr her sacrifices for the cause.
معنی فارسی کلمه bemartyr
:
به معنای قربانی کردن، به ویژه با هدف خاص یا معنادار.