معنی فارسی bemask

B1

به معنای پنهان کردن چیزی، یا محافظت از هویت.

To conceal something, or protect one's identity.

example
معنی(example):

او برای پنهان کردن هویتش ماسک پوشید.

مثال:

He wore a mask to bemask his identity.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند نقص‌های خود را با راه‌حل‌های هوشمند به ماسک بپوشند.

مثال:

They decided to bemask their flaws with clever solutions.

معنی فارسی کلمه bemask

: معنی bemask به فارسی

به معنای پنهان کردن چیزی، یا محافظت از هویت.