معنی فارسی benchlet

B1

یک نیمکت کوچک، که معمولاً برای نشستن در مکان‌های کوچک استفاده می‌شود.

A small bench.

example
معنی(example):

بنجلت یک افزودنی عالی برای فضای کوچک باغ بود.

مثال:

The benchlet was a perfect addition to the small garden space.

معنی(example):

بعد از دیدن بنجلنمت، متوجه شدم که می‌تواند در بالکن من جا بگیرد.

مثال:

After seeing the benchlet, I realized it could fit in my balcony.

معنی فارسی کلمه benchlet

: معنی benchlet به فارسی

یک نیمکت کوچک، که معمولاً برای نشستن در مکان‌های کوچک استفاده می‌شود.