معنی فارسی bensail
B1بنسل، به معنای قایقسواری یا سفر با قایق.
To sail or travel by boat.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که بر روی دریاچه قایقسواری کنند.
مثال:
They decided to bensail across the lake.
معنی(example):
بنسل یک راه عالی برای لذت بردن از طبیعت است.
مثال:
Bensail offers a great way to enjoy nature.
معنی فارسی کلمه bensail
:
بنسل، به معنای قایقسواری یا سفر با قایق.