معنی فارسی benward
B1به سمت عقب، به طرفی که به گذشته اشاره دارد.
Towards or in the direction of the back or past.
- ADVERB
example
معنی(example):
مسیر به سمت بیطرف پیش رفت، دور از جادههای شلوغ و به سمت جنگل آرام.
مثال:
The trail led benward, away from the busy roads and into the tranquil forest.
معنی(example):
او به سمت عقب نگاه کرد تا در آرامش به خاطراتش بیندیشد.
مثال:
She looked benward to reflect on her memories in peace.
معنی فارسی کلمه benward
:
به سمت عقب، به طرفی که به گذشته اشاره دارد.