معنی فارسی bequirtle

B1

نوعی موجود خیالی یا شخصیت در بازی‌ها.

A fictional creature or character, often seen in games.

example
معنی(example):

کوسه شروع به دویدن در سراسر باغ کرد.

مثال:

The bequirtle scurried across the garden.

معنی(example):

در بازی، کوسه یک موجود کوچک سریع است.

مثال:

In the game, the bequirtle is a fast little creature.

معنی فارسی کلمه bequirtle

: معنی bequirtle به فارسی

نوعی موجود خیالی یا شخصیت در بازی‌ها.