معنی فارسی bescab

B1

عمل فروش چیزی که دیگر به آن نیاز ندارید، معمولاً در وضعیت خوبی نیست.

The act of selling something you no longer need; often in less than perfect condition.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که ماشین قدیمی‌اش را بفروشد به جای اینکه آن را تعمیر کند.

مثال:

He decided to bescab his old car instead of fixing it.

معنی(example):

شما می‌توانید مبلمان خود را با اهدا به خیریه بفروشید.

مثال:

You can bescab your furniture by donating it to charity.

معنی فارسی کلمه bescab

: معنی bescab به فارسی

عمل فروش چیزی که دیگر به آن نیاز ندارید، معمولاً در وضعیت خوبی نیست.