معنی فارسی bescouring

B1

فرایند یا عمل جستجوی دقیق و موشکافانه.

The act of searching thoroughly.

example
معنی(example):

او منطقه را برای اطمینان از امنیت بچه‌ها زیر و رو می‌کرد.

مثال:

He was bescouring the area to ensure safety for the children.

معنی(example):

کارآگاه صحنه را برای یافتن سرنخ‌ها زیر و رو می‌کرد.

مثال:

The detective was bescouring the scene for clues.

معنی فارسی کلمه bescouring

: معنی bescouring به فارسی

فرایند یا عمل جستجوی دقیق و موشکافانه.