معنی فارسی bescratch

B1

به عقب زدن یا خراشیدن بدن به خصوص برای تسکین خارش.

To scratch or rub a part of the body, typically to relieve an itch.

example
معنی(example):

من نیاز دارم که به کمرم بزنم چون خارش دارد.

مثال:

I need to bescratch my back because it itches.

معنی(example):

او سعی کرد به سوختگی آفتابش به آرامی بزند.

مثال:

She tried to bescratch her sunburn carefully.

معنی فارسی کلمه bescratch

: معنی bescratch به فارسی

به عقب زدن یا خراشیدن بدن به خصوص برای تسکین خارش.