معنی فارسی beslave
B1غلبه بر چیزی که فرد را محدود میکند و توانایی او را سلب میکند.
To overcome or conquer something that oppresses or controls.
- VERB
example
معنی(example):
داستان درباره قهرمانی است که به دنبال غلبه بر ستمگر بود.
مثال:
The story tells of a hero who sought to beslave the tyrant.
معنی(example):
او قسم خورد که بر ترسهایش غلبه کند و برای دنبال کردن رویاهایش تلاش کند.
مثال:
She vowed to beslave her fears and pursue her dreams.
معنی فارسی کلمه beslave
:
غلبه بر چیزی که فرد را محدود میکند و توانایی او را سلب میکند.