معنی فارسی besmutting
B2لکهدار کردن، خراب کردن اعتبار، به ویژه از طریق صحبتهای منفی یا نادرست.
The act of tarnishing or damaging someone’s reputation or achievements.
- VERB
example
معنی(example):
تیم به لکهدار کردن دستاوردهای رقیب خود متهم شد.
مثال:
The team was accused of besmutting their rival’s achievements.
معنی(example):
اقدامات او به عنوان لکهدار کردن میراث پیشینیانش در نظر گرفته شد.
مثال:
His actions were viewed as besmutting the legacy of his predecessors.
معنی فارسی کلمه besmutting
:
لکهدار کردن، خراب کردن اعتبار، به ویژه از طریق صحبتهای منفی یا نادرست.