معنی فارسی besnare

B1

بازداشتن یا به دام انداختن چندین جنبه یا جزئیات یک موضوع یا احساس.

To capture or restrict in a complex way.

example
معنی(example):

محقق سعی کرد پیچیدگی‌های مسئله را درک کند.

مثال:

The researcher tried to besnare the complexities of the issue.

معنی(example):

او سعی کرد با داستان‌های جذاب، مخاطبان خود را درگیر کند.

مثال:

He attempted to besnare his audience with captivating stories.

معنی فارسی کلمه besnare

: معنی besnare به فارسی

بازداشتن یا به دام انداختن چندین جنبه یا جزئیات یک موضوع یا احساس.