معنی فارسی besnivel
B1بازنگری یا بهبود یک استاندارد یا روش با هدف بهتر کردن آن.
To revise or improve a standard or method.
- VERB
example
معنی(example):
کارشناس قصد داشت استانداردهای موجود را بازنگری کند.
مثال:
The expert aimed to besnivel the existing standards of practice.
معنی(example):
آنها میخواستند متدولوژی فعلی خود را برای بهبود نتایج بازنگری کنند.
مثال:
They wanted to besnivel their current methodology for better results.
معنی فارسی کلمه besnivel
:
بازنگری یا بهبود یک استاندارد یا روش با هدف بهتر کردن آن.