معنی فارسی besoothed

B1

تسکین یافته و آرامش یافته، به حالتی اشاره دارد که فرد یا چیزی احساس راحتی و آرامش پیدا می‌کند.

To have been calmed or made to feel comfortable.

example
معنی(example):

او از موسیقی ملایم تسکین یافت.

مثال:

She felt besoothed by the gentle music.

معنی(example):

حمام گرم عضلات خسته او را تسکین داد.

مثال:

The warm bath besoothed his tired muscles.

معنی فارسی کلمه besoothed

: معنی besoothed به فارسی

تسکین یافته و آرامش یافته، به حالتی اشاره دارد که فرد یا چیزی احساس راحتی و آرامش پیدا می‌کند.