معنی فارسی besotment

B1

اشتیاق یا علاقه شدید به چیزی، به ویژه در حالت روانی که فرد را در حالت خوشحالی و شگفتی قرار می‌دهد.

An overwhelming affection or infatuation for someone or something.

example
معنی(example):

عشق شدید او به توله‌سگ جدید وقتی که نتوانست از لبخند زدن دست بکشد، مشهود بود.

مثال:

Her besotment for the new puppy was evident when she couldn't stop smiling.

معنی(example):

علاقه شدید دختر به شخصیت کارتونی باعث شد که بخواهد تمام اسباب‌بازی‌ها را جمع کند.

مثال:

The child’s besotment with the cartoon character made her want to collect all the toys.

معنی فارسی کلمه besotment

: معنی besotment به فارسی

اشتیاق یا علاقه شدید به چیزی، به ویژه در حالت روانی که فرد را در حالت خوشحالی و شگفتی قرار می‌دهد.