معنی فارسی besour
B1ترش شدن یا به طرز نامطلوبی تغییر طعم دادن.
To become sour or turn sour in taste.
- VERB
example
معنی(example):
لیمو ترش شد و طعم غذا را بسیار ترش کرد.
مثال:
The lemon became besour, making the dish taste too tangy.
معنی(example):
شیر بعد از اینکه مدت زیادی بیرون مانده بود، ترش شد.
مثال:
The milk began to besour after being left out too long.
معنی فارسی کلمه besour
:
ترش شدن یا به طرز نامطلوبی تغییر طعم دادن.