معنی فارسی besoul
B1جان بخشیدن، افزودن احساس و عمق به چیزی.
To infuse something with soul or deep significance.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تلاش کرد تا آثارش را با احساسات عمیق جان ببخشد.
مثال:
The artist aimed to besoul his paintings with deep emotions.
معنی(example):
او میخواست به موسیقی جان ببخشد و آن را معنادارتر کند.
مثال:
She wanted to besoul the music, making it more meaningful.
معنی فارسی کلمه besoul
:
جان بخشیدن، افزودن احساس و عمق به چیزی.