معنی فارسی bespeckled

B2

بسپکل، صفتی است که برای توصیف چیزی که با نقاط یا لکه‌های متنوع پوشیده شده استفاده می‌شود.

Marked or covered with speckles or spots.

verb
معنی(verb):

To add speckles.

مثال:

Seen from the air at night, tiny villages bespeckle the Indian landscape with firefly glows.

example
معنی(example):

پارچهٔ با نقاط رنگی به لباس ظاهری منحصر به فرد بخشید.

مثال:

The bespeckled fabric added a unique look to the dress.

معنی(example):

کفش‌های با نقاط رنگی او شروع کننده خوبی برای گفتگو در این رویداد بودند.

مثال:

Her bespeckled shoes were a great conversation starter at the event.

معنی فارسی کلمه bespeckled

: معنی bespeckled به فارسی

بسپکل، صفتی است که برای توصیف چیزی که با نقاط یا لکه‌های متنوع پوشیده شده استفاده می‌شود.