معنی فارسی besprinkled
B1پاشیده شده، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی به صورت یکنواخت یا به طور تصادفی بر روی سطحی پخش شده است.
Past tense form of besprinkle; indicates that something has been scattered or sprinkled over a surface.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Sprinkled.
example
معنی(example):
کیکها قبل از سرو با رویه پوشانده شده پاشیده شدند.
مثال:
The cookies were besprinkled with icing before serving.
معنی(example):
پس از باران، چمن با گلهای رنگارنگ پاشیده شد.
مثال:
The lawn was besprinkled with colorful flowers after the rain.
معنی فارسی کلمه besprinkled
:
پاشیده شده، به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی به صورت یکنواخت یا به طور تصادفی بر روی سطحی پخش شده است.