معنی فارسی bespell
B1جادو کردن، به کار بردن کلمات یا افعالی برای ایجاد تأثیر جادویی.
To enchant or cast a spell over someone or something.
- VERB
example
معنی(example):
جادوگر دشمنانش را با یک دعا قدرتمند جادو میکرد.
مثال:
The wizard used to bespell his enemies with a powerful incantation.
معنی(example):
او امیدوار بود که با صدای جادوییاش جهان را جادو کند.
مثال:
She wished to bespell the world with her enchanting voice.
معنی فارسی کلمه bespell
:
جادو کردن، به کار بردن کلمات یا افعالی برای ایجاد تأثیر جادویی.