معنی فارسی bespew
B1پاشیدن یا بیرون ریختن چیزی به خصوص به طور متوالی.
To pour out or expel something forcefully.
- VERB
example
معنی(example):
آتشفشان شروع به پاشیدن خاکستر به آسمان کرد.
مثال:
The volcano began to bespew ash into the sky.
معنی(example):
او در طول بحث نظراتش را درباره این موضوع بیان میکرد.
مثال:
He would bespew his thoughts on the subject during the discussion.
معنی فارسی کلمه bespew
:
پاشیدن یا بیرون ریختن چیزی به خصوص به طور متوالی.