معنی فارسی betangle

B1

به هم پیچیدن و به حالت نامشخص درآوردن؛ استفاده از آن بیشتر در زمینه‌های غیررسمی و ادبی است.

To confuse or entangle someone in a complicated situation.

example
معنی(example):

بتنگل به معنای در هم پیچیدن یا گیج کردن کسی است.

مثال:

To betangle means to entangle or confuse someone.

معنی(example):

داستان پیچیده خوانندگان را گیج کرد.

مثال:

The intricate story betangled the readers.

معنی فارسی کلمه betangle

: معنی betangle به فارسی

به هم پیچیدن و به حالت نامشخص درآوردن؛ استفاده از آن بیشتر در زمینه‌های غیررسمی و ادبی است.