معنی فارسی betowered

B1

برجسته کردن یا غنی کردن یک مکان با بناهای بزرگ یا زیبایی خاص.

To be characterized by the presence of tall and impressive structures.

example
معنی(example):

شهر با ساختمان‌های باشکوه برجسته شده بود.

مثال:

The city was betowered with magnificent buildings.

معنی(example):

آنها چشم‌انداز را با آسمان‌خراش‌های بلند برجسته کردند.

مثال:

They betowered the landscape with tall skyscrapers.

معنی فارسی کلمه betowered

: معنی betowered به فارسی

برجسته کردن یا غنی کردن یک مکان با بناهای بزرگ یا زیبایی خاص.