معنی فارسی between jobs
B1وضعیتی که شخصی پس از ترک یک شغل و پیش از یافتن شغل جدید قرار دارد.
The period of time after leaving a job and before starting a new one.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در حال حاضر بین دو شغل است و به دنبال فرصتهای جدید میباشد.
مثال:
She is currently between jobs and looking for new opportunities.
معنی(example):
بین دو شغل بودن میتواند زمان استرسزایی باشد، اما همچنین فرصتی برای رشد است.
مثال:
Being between jobs can be a stressful time, but also a chance for growth.
معنی فارسی کلمه between jobs
:
وضعیتی که شخصی پس از ترک یک شغل و پیش از یافتن شغل جدید قرار دارد.