معنی فارسی betweenmaid

B1

دختر میان‌دار، شخصی که در رابطه با دو گروه یا خانواده وظایف خود را انجام می‌دهد.

A person who serves as an intermediary, especially in managing roles between two parties.

example
معنی(example):

شخصیت اصلی رمان به‌عنوان یک دختر میان‌دار عمل می‌کرد و وظایف خود را به هر دو خانواده متعادل می‌کرد.

مثال:

The novel's protagonist acted as a betweenmaid, balancing her duties to both families.

معنی(example):

به عنوان یک دختر میان‌دار، او خود را در حال هدایت روابط پیچیده یافت.

مثال:

As a betweenmaid, she found herself navigating complex relationships.

معنی فارسی کلمه betweenmaid

: معنی betweenmaid به فارسی

دختر میان‌دار، شخصی که در رابطه با دو گروه یا خانواده وظایف خود را انجام می‌دهد.