معنی فارسی betwixen
B1در میان یا بین دو چیز، بهویژه در موقعیتی که انتخاب دشوار است.
In between or among; used to indicate placement among more than one thing.
- OTHER
example
معنی(example):
او در میان دو راه ایستاده بود و نمیدانست کدام را انتخاب کند.
مثال:
He stood betwixen the two paths, unsure which to take.
معنی(example):
در میان مسائل، راهحلهای زیادی وجود داشت.
مثال:
Betwixen the issues, there were many possible solutions.
معنی فارسی کلمه betwixen
:
در میان یا بین دو چیز، بهویژه در موقعیتی که انتخاب دشوار است.