معنی فارسی bewailment

B1

نوعی ابراز اندوه یا سوگواری، به خصوص در مورد یک شخص یا چیز از دست رفته.

The expression of grief or sorrow; a lamentation.

example
معنی(example):

سوگ و اندوه در مورد از دست دادن حیوان خانگی محبوب کاملاً احساس می‌شد.

مثال:

The bewailment at the loss of the beloved pet was palpable.

معنی(example):

سوگ او در سراسر سالن خالی طنین انداخت.

مثال:

His bewailment echoed through the empty hall.

معنی فارسی کلمه bewailment

: معنی bewailment به فارسی

نوعی ابراز اندوه یا سوگواری، به خصوص در مورد یک شخص یا چیز از دست رفته.