معنی فارسی bewitchingly
B1به طور جادوگرانه و افسونگرانه.
In a manner that is enchanting or captivating.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز جادوگری صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.
مثال:
She spoke bewitchingly, capturing everyone's attention.
معنی(example):
غروب جادوگرانه زیبا تماشاگران را مسحور کرد.
مثال:
The bewitchingly beautiful sunset mesmerized the spectators.
معنی فارسی کلمه bewitchingly
:
به طور جادوگرانه و افسونگرانه.