معنی فارسی bewitchments
B2جمع سحر و جادو، به معنای اثرات سحرآمیز یا جادویی بر روی افراد یا محیط.
Multiple acts of enchanting or spells that captivate or charm.
- NOUN
example
معنی(example):
داستان افسانهای پر از سحر و جادو و جادوهای شگفتانگیز بود.
مثال:
The fairytale was full of bewitchments and enchanting spells.
معنی(example):
سحر و جادوهایی که در رمان او توصیف شده بود، خوانندگان را مجذوب کرد.
مثال:
The bewitchments described in her novel fascinated readers.
معنی فارسی کلمه bewitchments
:
جمع سحر و جادو، به معنای اثرات سحرآمیز یا جادویی بر روی افراد یا محیط.