معنی فارسی biggening

B1

عمل بزرگتر کردن یا افزایش اندازه.

The process of making something bigger.

example
معنی(example):

بزرگتر کردن مجسمه چندین ماه طول کشید.

مثال:

The biggening of the statue took several months.

معنی(example):

ما متوجه بزرگتر شدن پروژه شدیم زیرا حمایت بیشتری کسب کرد.

مثال:

We noticed the biggening of the project as it gained more support.

معنی فارسی کلمه biggening

: معنی biggening به فارسی

عمل بزرگتر کردن یا افزایش اندازه.