معنی فارسی bigwiggism
B1دستگاه فکری یا شیوهای که بر اساس حس برتری عمل میکند.
An attitude or behavior characterized by arrogance and superiority often associated with important persons.
- NOUN
example
معنی(example):
بزرگی او در میان کارکنان به موضوعی برای گفتگو تبدیل شد.
مثال:
Her bigwiggism became a talking point among the staff.
معنی(example):
بزرگی میتواند در یک شرکت اختلافاتی ایجاد کند.
مثال:
Bigwiggism can create divisions in a company.
معنی فارسی کلمه bigwiggism
:
دستگاه فکری یا شیوهای که بر اساس حس برتری عمل میکند.