معنی فارسی bindle

A2

باندل، بسته‌ای از وسایل که معمولاً با یک پارچه یا کیسه دور تاسیس می‌شود و معمولاً توسط مسافران یا کوهنوردان استفاده می‌شود.

A bundle of belongings carried by a person, especially a hobo.

example
معنی(example):

کوهنورد یک باندل را بر روی کمرش حمل کرد.

مثال:

The hiker carried a bindle on his back.

معنی(example):

او لباس‌هایش را در یک باندل برای سفر بسته‌بندی کرد.

مثال:

He packed his clothes in a bindle for the trip.

معنی فارسی کلمه bindle

: معنی bindle به فارسی

باندل، بسته‌ای از وسایل که معمولاً با یک پارچه یا کیسه دور تاسیس می‌شود و معمولاً توسط مسافران یا کوهنوردان استفاده می‌شود.