معنی فارسی binervate
B1عصبزایی، فرایند ایجاد ارتباط بین نورونها و ساختارها.
To innervate or supply a nerve to a specific part of the body.
- VERB
example
معنی(example):
پزشک توضیح داد که چگونه یک پایانه عصبی را عصبی کنیم.
مثال:
The doctor explained how to binervate a nerve ending.
معنی(example):
در کلاس زیست شناسی، یاد گرفتیم که چگونه نورونها عصبدهی میکنند.
مثال:
In biology class, we learned how neurons binervate.
معنی فارسی کلمه binervate
:
عصبزایی، فرایند ایجاد ارتباط بین نورونها و ساختارها.