معنی فارسی bingey

B1

به معنای تجربه‌ای مفرح و پر از سرگرمی به طور مستمر.

Characterized by an excessive and enjoyable watching experience.

example
معنی(example):

آن آخر هفته‌ای با تمامی آن فیلم‌ها بسیار خوش‌گذران بود.

مثال:

That was a bingey weekend with all those movies.

معنی(example):

او در جشنواره فیلم تجربیات خوشی داشت.

مثال:

She had a bingey experience at the film festival.

معنی فارسی کلمه bingey

: معنی bingey به فارسی

به معنای تجربه‌ای مفرح و پر از سرگرمی به طور مستمر.