معنی فارسی bishopship

B1

مدت زمانی که یک نفر به عنوان اسقف خدمت می‌کند.

The office or position of a bishop.

example
معنی(example):

اسقفی‌اش با اصلاحات قابل توجهی در منطقه کلیسایی مشخص شد.

مثال:

His bishopship was marked by significant reforms in the diocese.

معنی(example):

اسقف‌نشینی برای سال‌های زیادی ادامه دارد، بسته به نیازهای کلیسا.

مثال:

The bishopship lasts for many years, depending on the church's needs.

معنی فارسی کلمه bishopship

: معنی bishopship به فارسی

مدت زمانی که یک نفر به عنوان اسقف خدمت می‌کند.