معنی فارسی bismuthal
B1ترکیبی شیمیایی مرتبط با بیسموت که معمولاً در تحقیقات علمی مورد مطالعه قرار میگیرد.
A chemical compound associated with bismuth, typically studied in scientific research.
- OTHER
example
معنی(example):
ترکیب بیسموتال به خاطر هدایتپذیریاش شناخته شده است.
مثال:
The bismuthal compound is known for its conductivity.
معنی(example):
آنها ساختار بیسموتال را در آزمایشگاه تحلیل کردند.
مثال:
They analyzed the bismuthal structure in the lab.
معنی فارسی کلمه bismuthal
:
ترکیبی شیمیایی مرتبط با بیسموت که معمولاً در تحقیقات علمی مورد مطالعه قرار میگیرد.